جنگ ميان واقع گرايان و محافظه كاران جديد در آمريكا
جنگ ميان واقع گرايان و محافظه كاران جديد در آمريكا
جنگ ميان واقع گرايان و محافظه كاران جديد در آمريكا
نومحافظه كاراني نظير «ديك چني» معاون رئيس جمهور، «دونالد رامسفلد» وزير دفاع، «پل ولفوويتز» معاون وزير دفاع آمريكا با پيروزي جرج بوش در انتخابات رياست جمهوري به قدرت رسيدند و با حملات 11 سپتامبر فرصت اين را يافتند كه سكان كشتي سياست خارجي اين كشور را بدست گيرند.
واقع گرايان معتقدند روابط بين الملل مبتني بر توازن قوا بوده و افزايش قدرت يك كشور كاربرد محدودي دارد. زيرا موجب اتحاد ساير كشورها در مقابل آن مي شود، برخلاف آن محافظه كاران جديد اعتقاد دارند كه آمريكا بايد به چنان قدرت نظامي و فناوري عظيمي دست پيدا كند كه هيچ كشوري حتي به فكر توازن قوا در برابر آن نيفتد.
واقع گرايان كه عمل گرا نيز هستند تاكيد دارند كه آمريكا بايد در بكارگيري زور بسيار محتاط بوده و نه براساس ايدئولوژي بلكه تنها در چارچوب منافع ملي و بطور محدود از آن استفاده كند.
آن ها به تاسي از پدران مكتب واقع گرايي يعني «نيكولوس ماكياولي» و «توماس هابز» با استفاده از زور موافقند. اما معتقدند كه با توجه به نگراني و هراسي كه در دل سايرين مي اندازد زور استفاده بسيار محدودي دارد.
اما محافظه كاران جديد با ديدگاه ايدئولوژيك و آرمانگرايانه خود درصدد استفاده از زور براي صدور ارزش هاي آمريكا به سراسر جهان هستند.
آنها با استناد به اصل «دومينو» معتقدند كه برقراري دموكراسي در عراق خودبه خود ساير كشورهاي خاورميانه را به سوي دموكراسي سوق خواهد داد.
محافظه كاران جديد سازما ن هاي جهاني نظير سازمان ملل را بدون خاصيت دانسته و معتقدند آمريكا بايد بدون توجه به آنها، سياست هاي خود را اجرا كند.
اما واقع گرايان تاكيد مي كنند كه اين سازمان ها كارآيي بسيار زيادي در عرصه ديپلماسي جهاني داشته و آمريكا بايد حداكثر استفاده را براي پيشبرد سياست هاي خود از آنها بكند.
در شرايط پرآشوب پس از 11سپتامبر در داخل آمريكا كه هر صداي مخالفي به عنوان وطن فروشي مورد حمله قرارمي گرفت محافظه كاران جديد توانستند قوانين دلخواه خود را به تصويب رسانده و با كنترل افكار عمومي راه را براي اجراي طرح هاي پيشين خود هموار كنند.
در رأس اين طرح ها البته «حمله به عراق» بود.
محافظه كاران جديد با استناد به اطلاعاتي كه از كانال هاي مختلف بخصوص گروه «احمد چلبي» رهبر كنگره ملي عراق گرفته بودند مدعي بودند كه عراق برخلاف ساير كشورهاي عربي داراي يك طبقه متوسط سكولار و تحصيل كرده است و گروه هاي تندرو مذهبي در آن قدرت چنداني ندارند.
اين گروه براساس اين پيش فرض نتيجه گرفتند كه بدنه جامعه عراق بسيار قوي بوده و با قطع سر يعني رژيم بعث مي توان براحتي يك حكومت جديد كه ائتلافي از همه گروه هاي قومي و سياسي عراق باشد به روي كار آورد.
و از سوي ديگر با توجه به ثروت عظيمي كه عراق دارد آمريكا هيچ هزينه اي نيز براي اداره آن نخواهد پرداخت.
آنچه محافظه كاران جديد محاسبه نكرده بودند اين بود كه بدنه اين جامعه در دوران 30ساله حكومت حزب بعث آنقدر سست و پوسيده شده كه با از بين رفتن هيئت حاكمه، سراسر اين هرم از بالا تا پايين از هم پاشيد و زمينه براي بروز اختلافات قومي و مذهبي و يك جنگ داخلي تمام عيار مهيا شد.
اوضاع پرآشوب عراق پس از حمله آمريكا به اين كشور ايدئولوژي محافظه كاران جديد را بطور جدي به چالش طلبيد بطوري كه بسياري از چهره هاي سرشناس آمريكايي نظير «توماس فريدمن» نويسنده مشهور روزنامه «نيويورك تايمز» كه از سرنگوني صدام حمايت كرده بودند، خواستار عزل «رامسفلد» شدند.
كاخ سفيد نيز كه بدون توجه به مخالفت هاي سازمان ملل به عراق حمله كرده بود ناگهان متوجه شد كه برقراري صلح در عراق بسيار دشوارتر از سرنگوني صدام بوده و آمريكا به تنهايي از عهده آن برنمي آيد.
وقايع چند ماه اخير در عراق تفكر و جايگاه محافظه كاران جديد را كه مغرور از قدرت نظامي آمريكا بودند، به طور جدي به چالش كشيد.
بوش كه قبل از حمله به عراق به سازمان ملل هشدار داده بود در صورت عدم حمايت از سرنگوني صدام حيثيت سازمان ملل با خطر مواجه خواهد شد. اما پس از جنگ بوش مجبور شد براي حفظ حيثيت خود دست به دامن شوراي امنيت شود.
برخي اعضاي شوراي امنيت نظير فرانسه، روسيه، آلمان كه پيش از جنگ مورد بي اعتنايي و اهانت مقام هاي آمريكايي قرار گرفته بودند هم اكنون با مخالفت خود با واشنگتن انتقام بي حرمتي هاي گذشته را مي گيرند. به اين مشكلات، فشارهاي داخلي را نيز بايد افزود.
جرج بوش چندي پيش از كنگره آمريكا خواستار 87ميليارد دلار ديگر براي تأمين هزينه هاي جنگ در عراق و افغانستان شد. اين ميزان رقم كل هزينه هاي آمريكا در جنگ با تروريسم را در دو سال گذشته به 150ميليارد دلار مي رساند.
چنين رقم سرسام آوري در شرايطي كه كسري بودجه آمريكا ركورد تاريخ اين كشور را شكسته و به 400ميليارد دلار بالغ مي شود براي كاخ سفيد بسيار كمرشكن خواهد بود.
مجموعه اين شرايط مشكلات بسيار جدي را براي جرج بوش در جريان انتخابات رياست جمهوري سال 2004 ميلادي آمريكا بوجود خواهد آورد.
پدر او نيز با وجود پيروزي بر عراق در سال 1991 بدليل مشكلات داخلي و فشارهاي اقتصادي در مقابل بيل كلينتون فرماندار گمنام ايالت كم اهميت آركانزاس شكست خورد.
جرج بوش به تدريج تلاش مي كند با گردش به سمت واقع گرايان و دوري از محافظه كاران جديد قدري از مشكلات كنوني بخصوص مسئله عراق بكاهد.
اما بنظر مي رسد عواقب سياست هاي ايدئولوژيكي نومحافظه كاران به ويژه هرج و مرج حاكم بر عراق بيش از آن وخيم باشد كه چرخش تاكتيكي او بتواند تغيير محسوسي در اوضاع بوجود آورد.
منبع: خبرگزاری - ایرنا
واقع گرايان معتقدند روابط بين الملل مبتني بر توازن قوا بوده و افزايش قدرت يك كشور كاربرد محدودي دارد. زيرا موجب اتحاد ساير كشورها در مقابل آن مي شود، برخلاف آن محافظه كاران جديد اعتقاد دارند كه آمريكا بايد به چنان قدرت نظامي و فناوري عظيمي دست پيدا كند كه هيچ كشوري حتي به فكر توازن قوا در برابر آن نيفتد.
واقع گرايان كه عمل گرا نيز هستند تاكيد دارند كه آمريكا بايد در بكارگيري زور بسيار محتاط بوده و نه براساس ايدئولوژي بلكه تنها در چارچوب منافع ملي و بطور محدود از آن استفاده كند.
آن ها به تاسي از پدران مكتب واقع گرايي يعني «نيكولوس ماكياولي» و «توماس هابز» با استفاده از زور موافقند. اما معتقدند كه با توجه به نگراني و هراسي كه در دل سايرين مي اندازد زور استفاده بسيار محدودي دارد.
اما محافظه كاران جديد با ديدگاه ايدئولوژيك و آرمانگرايانه خود درصدد استفاده از زور براي صدور ارزش هاي آمريكا به سراسر جهان هستند.
آنها با استناد به اصل «دومينو» معتقدند كه برقراري دموكراسي در عراق خودبه خود ساير كشورهاي خاورميانه را به سوي دموكراسي سوق خواهد داد.
محافظه كاران جديد سازما ن هاي جهاني نظير سازمان ملل را بدون خاصيت دانسته و معتقدند آمريكا بايد بدون توجه به آنها، سياست هاي خود را اجرا كند.
اما واقع گرايان تاكيد مي كنند كه اين سازمان ها كارآيي بسيار زيادي در عرصه ديپلماسي جهاني داشته و آمريكا بايد حداكثر استفاده را براي پيشبرد سياست هاي خود از آنها بكند.
در شرايط پرآشوب پس از 11سپتامبر در داخل آمريكا كه هر صداي مخالفي به عنوان وطن فروشي مورد حمله قرارمي گرفت محافظه كاران جديد توانستند قوانين دلخواه خود را به تصويب رسانده و با كنترل افكار عمومي راه را براي اجراي طرح هاي پيشين خود هموار كنند.
در رأس اين طرح ها البته «حمله به عراق» بود.
محافظه كاران جديد با استناد به اطلاعاتي كه از كانال هاي مختلف بخصوص گروه «احمد چلبي» رهبر كنگره ملي عراق گرفته بودند مدعي بودند كه عراق برخلاف ساير كشورهاي عربي داراي يك طبقه متوسط سكولار و تحصيل كرده است و گروه هاي تندرو مذهبي در آن قدرت چنداني ندارند.
اين گروه براساس اين پيش فرض نتيجه گرفتند كه بدنه جامعه عراق بسيار قوي بوده و با قطع سر يعني رژيم بعث مي توان براحتي يك حكومت جديد كه ائتلافي از همه گروه هاي قومي و سياسي عراق باشد به روي كار آورد.
و از سوي ديگر با توجه به ثروت عظيمي كه عراق دارد آمريكا هيچ هزينه اي نيز براي اداره آن نخواهد پرداخت.
آنچه محافظه كاران جديد محاسبه نكرده بودند اين بود كه بدنه اين جامعه در دوران 30ساله حكومت حزب بعث آنقدر سست و پوسيده شده كه با از بين رفتن هيئت حاكمه، سراسر اين هرم از بالا تا پايين از هم پاشيد و زمينه براي بروز اختلافات قومي و مذهبي و يك جنگ داخلي تمام عيار مهيا شد.
اوضاع پرآشوب عراق پس از حمله آمريكا به اين كشور ايدئولوژي محافظه كاران جديد را بطور جدي به چالش طلبيد بطوري كه بسياري از چهره هاي سرشناس آمريكايي نظير «توماس فريدمن» نويسنده مشهور روزنامه «نيويورك تايمز» كه از سرنگوني صدام حمايت كرده بودند، خواستار عزل «رامسفلد» شدند.
كاخ سفيد نيز كه بدون توجه به مخالفت هاي سازمان ملل به عراق حمله كرده بود ناگهان متوجه شد كه برقراري صلح در عراق بسيار دشوارتر از سرنگوني صدام بوده و آمريكا به تنهايي از عهده آن برنمي آيد.
وقايع چند ماه اخير در عراق تفكر و جايگاه محافظه كاران جديد را كه مغرور از قدرت نظامي آمريكا بودند، به طور جدي به چالش كشيد.
بوش كه قبل از حمله به عراق به سازمان ملل هشدار داده بود در صورت عدم حمايت از سرنگوني صدام حيثيت سازمان ملل با خطر مواجه خواهد شد. اما پس از جنگ بوش مجبور شد براي حفظ حيثيت خود دست به دامن شوراي امنيت شود.
برخي اعضاي شوراي امنيت نظير فرانسه، روسيه، آلمان كه پيش از جنگ مورد بي اعتنايي و اهانت مقام هاي آمريكايي قرار گرفته بودند هم اكنون با مخالفت خود با واشنگتن انتقام بي حرمتي هاي گذشته را مي گيرند. به اين مشكلات، فشارهاي داخلي را نيز بايد افزود.
جرج بوش چندي پيش از كنگره آمريكا خواستار 87ميليارد دلار ديگر براي تأمين هزينه هاي جنگ در عراق و افغانستان شد. اين ميزان رقم كل هزينه هاي آمريكا در جنگ با تروريسم را در دو سال گذشته به 150ميليارد دلار مي رساند.
چنين رقم سرسام آوري در شرايطي كه كسري بودجه آمريكا ركورد تاريخ اين كشور را شكسته و به 400ميليارد دلار بالغ مي شود براي كاخ سفيد بسيار كمرشكن خواهد بود.
مجموعه اين شرايط مشكلات بسيار جدي را براي جرج بوش در جريان انتخابات رياست جمهوري سال 2004 ميلادي آمريكا بوجود خواهد آورد.
پدر او نيز با وجود پيروزي بر عراق در سال 1991 بدليل مشكلات داخلي و فشارهاي اقتصادي در مقابل بيل كلينتون فرماندار گمنام ايالت كم اهميت آركانزاس شكست خورد.
جرج بوش به تدريج تلاش مي كند با گردش به سمت واقع گرايان و دوري از محافظه كاران جديد قدري از مشكلات كنوني بخصوص مسئله عراق بكاهد.
اما بنظر مي رسد عواقب سياست هاي ايدئولوژيكي نومحافظه كاران به ويژه هرج و مرج حاكم بر عراق بيش از آن وخيم باشد كه چرخش تاكتيكي او بتواند تغيير محسوسي در اوضاع بوجود آورد.
منبع: خبرگزاری - ایرنا
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}